آیا بنا دارد انتقام بگیرد؟
به ندرت پیش میآید که عاشقی نفرت را شناخته باشد. زیبارو به او محل نمیگذارد، دارند از هر طرف مجیزش را میگویند، مرد از مرحله پرت است. زن همزمان هرازگاهی به مرد نگاه میکند، چه بسا با این نیت که رگ حسادتاش را بجنباند، یا نکند در آرزوی برانگیختن تحسین اوست. زن چنان به خود مطمئن است که گل از گلاش واشده. آیا مرد از اینکه احساس تنگنا میکند، به زن غبطه نخواهد خورد؟ چه تحملناپذیر است که آدم در جمعی مرکز توجه نباشد!
زیبارو: امشب داری آب میروی، چیزی نمانده از احساس شرمندگی حتی به چشم هم نیایی. کسی به تو محل نمیگذارد. داری چه کار میکنی ؟
دلداده (دستمال زنانهای را به زن نشان میدهد که از یک زن هنرمند کابارهای خریده است.): دارم لاس میزنم!
رنگ از رخسار زیبارو میپرد، عقب میکشد، در ظاهر متاًثر و از درون درهم شکسته، به سمت سایرین میرود. به هم ریخته است اما تظاهر به آرام بودن میکند. پرسش ِ"آیا دیگر دوستم ندارد؟" بدجوری دارد عذاباش میدهد.
زن در عین وقوف بر حضور مردهای وفادار، با اطمینان از زیبایی خود، درجمع میپلکید. او از مرد توقع زیادی داشت و فکر میکرد،حق دارد چنین توقعی داشته باشد. زن توقع چشمپوشی از هیچکس را نداشت، همچنانکه از او.
پس این وقاحت دیگر برای چیست؟
زن نشست، نگاه ترسناکی به مرد انداخت.
عاشق: (با خود): برای گریز از تحقیر، آدم چه کارها که نباید بکند؟
260697 بازدید
164 بازدید امروز
20 بازدید دیروز
529 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2023 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Mohammad Hajarian
Powered by Gohardasht.com | MainSystem™